مرکز توانبخشی توان مهر دکتر مشرقی

فیزیوتراپی، توانبخشی، گفتار درمانی، کار درمانی، مشاوره روانشناسی، جسمی حرکتی، گنبد کاووس، دکتر مشرقی، دکتر فیزیوتراپ در گنبد

b_400_400_16777215_00_images_typesofstrokes1.png

استروک (Stroke) یا حادثه عروقی مغز (Cerebrovascular accident, or CVA) سندرمی است که با شروع حاد یک نقص نورولوژیک ناشی از آسیب عروق مغزی تعیین می گردد، به نحوی که اختلال نورولوژیک ایجاد شده دست کم 24 ساعت یا بیشتر ادامه داشته باشد. حادثه عروقی مغزی به دلیل ایسکمی یا خونریزی رخ می دهد که مهمترین موارد ایسکمی مغزی، ترومبوز و آمبولی است. بافت مغز جهت عمل طبیعی خود در هر لحظه نیازمند خون اکسیژن دار است. درصورت قطع جریان خون مغزی، به علت محروم شدن نورون ها و سلول های مغزی از گلوکز و اکسیژن، مرگ سلول ها و نورون ها ایجاد می گردد.


هرگاه علایم و نشانه های نورولوژیک ناشی از اختلال عروقی طی مدت کوتاهی برطرف گردند (معمولا طی نیم ساعت)، اصطلاح حمله ایسکمیک گذرا (Transient ischemic attack, or TIA) به کار می رود. گاهی نقایص نورولوژیک بیشتر از 24 ساعت طول می کشند ،ولی طی چند روز به طور تقریبا کامل یا کامل برطرف می گردند که در این موارد اصطلاح نقص نورولوژیک ایسکمیک برگشت پذیر (Reversible ischemic neurological deficit, or RIND) به کار می رود.

انواع سکته مغزی

اگرچه سایر فرآیندهای پاتولوژیک نظیر هیپوگلیسمی یا دیگر اختلالات متابولیک، تروما و تشنج ها می توانند نقایص نورولوژیک مرکزی فوکالی ایجاد کنند که به طور ناگهانی شروع شده و دست کم 24 ساعت طول می کشند، ولی اصطلاح استروک معمولا زمانی به کار می رود که چنین حوادثی بر اثر بیماری عروقی مغز ایجاد شده باشند.

فرآیند پاتولوژیک زمینه ای در سکته مغزی می تواند ایسکمی یا خونریزی باشد که غالبا ناشی از یک ضایعه شریانی است.

دو نوع سکته مغزی وجود دارد:

1- سکته انسدادی یا ایسکمیک (Ischemic, or occlusive stroke)

2- سکته هموراژیک (Hemorrhagic stroke) (سکته به علت خونریزی)

 
هر دو نوع استروک ممکن است در هر سنی به علل متعدد ازجمله بیماری قلبی، عفونت، تروما، نئوپلاسم، ناهنجاری های عروقی و اختلالات سیستم ایمنی رخ دهند.

سه فاکتور خطر شناخته شده که شایع تر است عبارتنداز:

-فشار خون بالا که مهمترین عامل است
-مرض قند (دیابت شیرین)
-بیماری قلبی

براساس مطالعات اخیر، ایسکمی مسئول دو سوم و خونریزی عامل یک سوم سکته های مغزی است. افتراق ایسکمی یا خونریزی ممکن است با تاریخچه و معاینه نورولوژیک امکان پذیر نباشد، ولی سی تی اسکن (CTS) یا ام آر آی (MRI) تشخیص قطعی را ممکن می سازد.

سکته انسدادی (ایسکمیک)

سکته انسدادی درارتباط با بسته شدن یک رگ خونی است. پاتوژنیک سکته ایسکمیک، ترومبوز و آمبولی است. بیشتر سکته های ایسکمیک به علت ترومبوز ایجاد می گردند (حدود دو سوم) که افتراق این دو براساس زمینه های بالینی معمولا دشوار یا غیر ممکن است. اغلب حملات ایسکمیک گذرا (TIA) پیش از سکته های مغزی ترومبوتیک وجود دارد.

سکته هموراژیک

سکته هموراژیک به علت پارگی یک رگ خونی اتفاق می افتد. خونریزی مغزی عامل تخریب، تحت فشار قراردادن بافت مغز و عروق خونی است که خود می تواند منجربه ادم و ایسکمی ثانویه گردد. سکته های هموراژیک درمقایسه با سکته های ایسکمیک، تقریبا عامل یک سوم سکته های مغزی هستند.

اختلالات عروقی مغز

جهت درک نواحی آسیب و علایم آن درارتباط با سکته های مغزی، در ابتدا باید از آناتومی خونرسانی مغز آگاه بود که قبلا در اینجا مطرح گردید. گردش خون مغز (سیرکولاسیون مغز) را می توان به دو نوع گردش خون تقسیم کرد:
-سیرکولاسیون قدامی
-سیرکولاسیون خلفی


سیرکولاسیون قدامی مغز

گردش خون پیشین (قدامی) مغز، خونرسانی اکثر مناطق کورتکس مغز و ماده سفید تحت کورتکس (ساب کورتیکال)، عقده های قاعده ای (BG) و کپسول داخلی را بر عهده دارد که شامل شریان کاروتید داخلی و شاخه های آن یعنی سرخرگ های مغزی قدامی، مغزی میانی و کوروئید قدامی است. شریان مغزی میانی خود به شاخه های عمقی و نافذ Lenticulostriate تقسیم می شود.
شریان مغزی میانی (Middle cerebral artery) بیشتر از شریان های دیگر مغزی، در آسیب های عروقی مغز (CVA) درگیر می گردد.

اختلال در سیرکولاسیون قدامی مغز

درصورت اختلال در سیرکولاسیون قدامی مغز، عموما علایم و نشانه هایی مانند آفازی (اختلال در تکلم) ، آپراکسی (از دست دادن مهارت های آموخته شده قبلی درصورت عدم نقص حسی-حرکتی) و آگنوزی (عدم قدرت درک تاثرات حسی که اشیاء و اشخاص ازطریق آن شناخته می شوند، مثلا نشناختن انگشتان خود یا دیگران) ایجاد می گردند که بیانگر اختلال عملکرد نیمکره ای است. سکته های مغزی ناشی از سیرکولاسیون قدامی مغز، همچنین سبب بروز همی پارزی (ضعف نیمه بدن) یا همی پلژی (فلج نیمه بدن)، اختلالات حسی نیمه بدن (همی سنسوری) و نقایص میدان بینایی می شوند که این حالات اخیر ممکن است در استروک های سیرکولاسیون خلفی نیز رخ دهند، اگرچه در مورد گردش خون خلفی اختصاصی نیستند.

سیرکولاسیون خلفی مغز

گردش خون پسین (خلفی) مغز، خونرسانی ساقه مغز، مخچه، تالاموس و قسمت هایی از لوب های پس سری (اکسیپیتال) و گیجگاهی (تمپورال) را انجام می دهد. سیرکولاسیون خلفی مغز شامل یک جفت شریان ورتبرال (مهره ای)، شریان بازیلر (قاعده ای) و شاخه های آنها است که عبارتنداز:
-شریان مخچه ای تحتانی خلفی یا PICA (شاخه ای از شریان ورتبرال). PICA بزرگترین شاخه شریان ورتبرال است که به قسمت طرفی بصل النخاع، شبکه کوروئید بطن چهارم و مخچه می رود. درگیری این شریان و انسداد آن، باعث سندرم والنبرگ (Wallenberg's syndrome) می گردد. سندرم والنبرگ که به آن سندرم مدولری جانبی (Lateral medullary syndrome) نیز گفته می شود، شایع ترین سکته ساقه مغز (Brainstem stroke) محسوب می شود.
-شریان مخچه ای تحتانی قدامی (شاخه ای از شریان بازیلر)
-شریان مخچه ای فوقانی (شاخه ای از شریان بازیلر)
-شریان مغزی خلفی (شاخه ای از شریان بازیلر). از شریان مغزی خلفی شاخه های Thalamoperforate و Thalamogeniculate جدا می شوند و به تالاموس خونرسانی می کنند.

اختلال در سیرکولاسیون خلفی مغز

اختلال در سیرکولاسیون خلفی مغز علایم و نشانه های اختلال عملکرد ساقه مغز را پدید می آورند که عبارتنداز:
-کوما (اغماء)
-حملات افتادن (کلاپس ناگهانی بدون از دست دادن هوشیاری)
-کوادری پلژی (فلج چهار اندام)
-سرگیجه، تهوع و استفراغ
-فلج اعصاب جمجمه ای
-آتاکسی
-نقایص حسی-حرکتی متقاطع که یک طرف صورت، ولی تنه و اندام های طرف دیگر را مبتلا می کند.
-همی پارزی یا همی پلژی، اختلالات همی سنسوری و نقایص میدان بینایی نیز ممکن است رخ دهند، ولی اختصاصی نیستند.


منابع:

-بندرچی چمخاله، بیژن، فرجی، فردین. نورولوژی بالینی مایکل جی.امینف و دیوید ای.گرینبرگ. نشر طبیب.
-انتظارى طاهر،محمد؛ بيناى مطلق،همايون؛زمانى،بابك. ترجمه: بيماريهاى اعصاب هاريسون. شركت نشر دانش امروز.
-سلطان‏زاده،اكبر.بيماريهاى مغز و اعصاب و عضلات. انتشارات جعفرى.شابک:1-03-6088-964
-برزکار،ابراهیم.ساختار و عملکرد سیستم عصبی-عضلانی.تحت نظارت:دکتر حسن عشایری.با همکاری:دکتر مسیب برزکار

-قاضى جهانى،بهرام. ترجمه مبانى طب سسيل، بيماريهاى مغز و اعصاب.مرکز نشر اشارت.
Janet H. Carr & Roberta B. Shepherd/ Neurological Rehabilitation: Optimizing Motor Performance; 1999